سکته اتحاد آتلانتیکی هشتاد و چند ساله
روابط دو سویه آتلانتیک با بازگشت ترامپ به کاخ سفید و به خاطر رویکردهایی با برچسب «اول آمریکا» که از دید سایر دولتها، خصوصا شرکای واشنگتن زیادهخواهانه و تهاجمی به چشم میآید، در هالهای از ابهام فرورفته است. در این میان، سرنوشت جنگ اوکراین به مسالهای مهم در تعیین سمت و سوی مناسبات آمریکا و اروپا تبدیل شده است.

کمتر از ۲ ماه از روی کار آمدن دولت جدید «دونالد ترامپ» میگذرد. رئیسجمهوری آمریکا که پیشتر وعده داده بود جنگ اوکراین را به سرعت پایان میدهد، حال با وجود دستاندازهای مختلف فاز اجرایی وعدههای انتخاباتی خود را آغاز کرده است. در همین پیوند، اغراقآمیز نیست اگر بگوییم جهان در دو هفته گذشته وقایع عجیب و البته جدیدی را تجربه کرد؛ وقایعی که برخی محققان از آن با عنوان بازه تاریخی آغاز نظم نوین جهانی یاد کردهاند.
کارشناسان اتفاقهای روزهای گذشته را همسطح با وقایع کنفرانس یالتا دانستهاند؛ جایی که متفقین جنگ جهانی دوم، مطمئن از پیروزی قطعی خود در جنگ، به تقسیم جهان میان خود پرداختند و نظمی را سر و سامان دادند که به تعبیری تا دهه ۹۰ میلادی و اضمحلال شوروی و به نقلی بدیعتر، تا همین ۲ هفته قبل در شصت و یکمین کنفرانس امنیتی مونیخ به طول انجامید. ترامپِ دورِ دوم مترصد انجام کاری شده که احتمالا نظمی کهنسال را بر انداخته و به شکلگیری معادلات جدید در نظام بینالملل خواهد انجامید؛ نظمی که از دل وقایع بعد از جنگ دوم جهانی و ورود ایالات متحده به این جنگ به سود فرانسه و انگلیس پایهریزی شد.
ترامپ باز هم اروپا را غافلگیر کرد
ماجرا از جایی آغاز میشود که بر همگان آشکار شد دولت دوم ترامپ مواضعی به غایت متفاوت از دولت «جو بایدن» در پرونده جنگ اوکراین اتخاذ خواهد کرد. این مساله مهم بود و کشورهای اروپایی را منتظر اعلام رسمی این دستورکار جدید نگاه داشت. اروپاییها دل نگران از سیاست جدید کاخ سفید و البته درمانده از حل بحران اوکراین به تنهایی، احتمالا منتظر شاخ و شانه کشیدن ترامپ برای کرملین و اتمام جنگ با تهدید روسیه و کاربرد ابزارهای سخت دیگر بودند.
واقعیت اما به گونهای کاملا متفاوت رقم خورد. ترامپ، «ولودیمیر زلنسکی» را دیکتاتور و بی کفایت خطاب کرد و او و اوکراین را در این جنگ مقصر دانست. ناگهان همه چیز تغییر کرد و اروپای مستاصل را درگیر چالشی جدید کرد؛ چالشی که هرچه زمان میگذرد، بر عمق و وسعت آن افزوده و کم کم به مسالهای وجودی برای اتحادیه اروپا بدل میشود. البته شاید واژه ناگهان هم لغت درستی نباشد؛ چرا که برای اروپایی که ترامپ اول را دیده بود، از قبل روشن بود که بازگشتش، به معنای چالش و دردسر خواهد بود اما چالشی احتمالا نه با این وسعت و شدت.
کنفرانس امنیتی مونیخ؛ حمله به اروپایی که در انتظار همگرایی بود
کنفرانس امنیتی مونیخ از سال ۱۹۶۳ بهعنوان یک رویداد کلیدی در بحثهای امنیت جهانی شناخته میشود. شصت و یکمین دوره این کنفرانس و از دید بسیاری از کارشناسان، مهمترین کنفرانس سالیانه طی این ۶۱ سال، در ۱۴ تا ۱۶ فوریه (تقریبا ۲ هفته قبل) در آلمان برگزار شد. محور اصلی این دوره، تلاش برای پایان بخشیدن به جنگ اوکراین در آستانه سومین سالگرد آن بود.
رهبران کشورها هریک از زاویهای خاص به مساله نگاه و نقطه نظر خود را بیان کردند. تمامی سخنرانان اما در مسالهای اشتراک نظر داشتند؛ همراهی با اوکراین و محکوم کردن روسیه با شدت و ضعف و به بیانهای مختلف.
سخنرانی «جی دی ونس» معاون رئیسجمهوری آمریکا اما حکایت از تفاوت نگاه دو سوی آتلانتیک به مساله داشت. برای اروپایی که پیشتر مواضع مختلف ترامپ و سایر سیاستمداران عالیرتبه دولت او را در مساله اوکراین شنیده بود، این کنفرانس فرصتی بود تا به صورت دقیق و جزئی از برنامه دولت ایالات متحده نسبت به بحران اوکراین مطلع شود.
ونس در سخنرانی خود اتحادیه اروپا را به باد انتقاد گرفت و آن را «در حال عقبنشینی از ارزشهای بنیادین خود» معرفی کرد؛ ارزشهایی که به زعم ونس مشترک با آمریکا هستند. معاون ترامپ در این کنفرانس گفت: «تهدیدی که من در برابر اروپا بیش از همه نگران آن هستم روسیه، چین و هیچ بازیگر خارجی دیگری نیست، آنچه من نگران آن هستم تهدید از درون است؛ عقبنشینی اروپا از برخی از اساسیترین ارزشهایش، ارزشهای مشترک با ایالات متحده آمریکا.»
بیتوجهی ونس به موضوع اصلی کنفرانس و در برابر، انتقاد از اروپا به قدر کفایت گویا بود. به ویژه آنکه او در سخنان خود به حمایت از احزاب راست افراطی اروپا مبادرت کرد و محدود کردن این احزاب را در اروپا، مخالف با اصول آزادی و دموکراسی خواند؛ احزابی که همگان میدانند قدرت گرفتن آنها در اروپا، هویت واحد اروپا را به چالش خواهد کشید و در بلندمدت به تهدیدی جدی برای موجودیت اتحادیه اروپا تبدیل خواهد شد. این اتفاقات کافی بود تا رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ در پایان نشست مقابل دوربینها بغض کند، اشک بریزد و با تأسف بگوید که ممکن است دیگر ارزشهای اروپا و آمریکا همسو نباشند.
کنفرانس این دوره به شدت تحت تاثیر چرخش سیاسی آمریکا در قبال اوکراین قرار گرفت و عملا اروپا و ایالات متحده را در مقابل هم قرار داد. در واقع کنفرانس امنیتی مونیخ ۲۰۲۵ با توجه به موضعگیریهای غافلگیرکننده و تحریکآمیز مقامهای دولت جدید آمریکا حاوی پیامهای تلخی برای اروپا بوده و ضربه شدیدی به مناسبات دو سوی آتلانتیک وارد کرد.
روزنامه «دی ولت» آلمان در مطلبی در این باره نوشت: اروپا در مونیخ شاهد استیصال و ناتوانی خود بود. «لاندس برگیس» سیاستمدار مطرح لیتوانیایی اما به نکتهای ظریفتر دقت نظر و بیان داشت که سخنرانی ونس نشان داد دولت ایالات متحده از نظر فرهنگی خود را متحد جنبشهای پوپولیستی دست راستی در اروپا میداند که میخواهند پروژه اروپایی را درست مانند مسکو نابود کنند. البته این پایان ماجرا نبود و به سان نوک کوه یخی مینمود که تنها چند روز زمان لازم داشت تا مابقی آن از آب بیرون بزند.
مذاکرهای درباره خاک اروپا که اروپا در آن غایب بود!
با انتشار خبر مذاکره مستقیم میان آمریکا و روسیه، شوک دوم به این رابطه فراآتلانتیکی وارد آمد؛ جایی که اروپا در ابتدا از تماس مستقیم ترامپ و «ولادیمیر پوتین» بیخبر بود و تنها از رسانهها خبر آن را شنید. در ادامه هم کوشید تا در این مذاکرات حاضر شود و در صدد استیفای حقوق و حفظ خاک اروپا برآید؛ مذاکرهای که در باب خاک اروپا بود اما اروپا از آن مطلع نبود.
بحران جایی سر و شکل جدیتری پیدا کرد که «کیت کلاگ» فرستاده ویژه ترامپ در امور اوکراین و روسیه بیان داشت: «اروپا در مذاکرات صلح شرکت نخواهد کرد و تنها اوکراین حاضر خواهد بود.»
البته خبر حضور اوکراین هم خیلی جدی به نظر نمیرسید و نهایتا این مذاکره بدون حضور هیچ یک از طرفین اروپایی و با نمایندگان عالیرتبه آمریکا و روسیه در خاک عربستان برگزار شد؛ مذاکرهای در رابطه با خاک اروپا آن هم بدون حضور اروپا! مذاکراتی که به بیان ۲ طرف بسیار موفقیتآمیز بوده و ادوار بعدی آن به زودی برگزار خواهد شد.
اینجا نقطهای بود که اروپا را از حالت انفعالی خارج کرد و این واحد سیاسی را به سمت کنشگری جدی برد تا شاید بتواند از تعامل بیشتر آمریکا با روسیه جلوگیری کند و ترامپ را از همراهی بیشتر با روسیه منصرف کند. احتمالا مهمترین کنشگری، سفر رئیس جمهور فرانسه به ایالات متحده و دیدار با ترامپ بود که البته همان دقایق رسانهای شده دیدار «امانوئل مکرون» و ترامپ کافی بود تا دنیا بفهمد که نه تنها مکرون در تغییر رای ترامپ توفیقی به دست نیاورده، بلکه ترامپ درصدد است مکرون را با خود همراه کند.
فرانسه و انگلیس با ترامپ همراه خواهند شد؟!
هنوز خیلی برای قضاوت زود است، ولی سکوت مکرون و فرانسه بعد از این سفر هم شاید حکایت از موفقیت ترامپ در تغییر رای مکرون داشته باشد! «کییر استارمر» نخست وزیر انگلیس نیز همچون مکرون کوشید تا شانس خود را برای قانع کردن ترامپ امتحان کند، اما چیزی جز نیش و کنایه عایدش نشد. او در حالی که سعی داشت آمریکا و انگلیس را همکار و همپیمانانی توصیف کند که دوطرفه به هم کمک میکنند، سخنان خود را توسط ترامپ قطع شده دید تا اینچنین از ترامپ کنایه بشنود: «تنهایی میتوانید جلوی روسیه دوام بیاورید؟»
چند روز پیش، سومین سالگرد وقوع جنگ اوکراین فرا رسید (۲۴ فوریه ۲۰۲۲-پنجم اسفند ۱۴۰۰). تعدادی از سران جهان در سالگرد آغاز جنگ، با قطار به کییف رفتند تا در کنار رئیس جمهور اوکراین بایستند و به این شکل حمایت تمام قد خود را از اوکراین نشان دهند. یکی از این مقامات، «جاستین ترودو» نخستوزیر کانادا بود که پس از توهین مجدد ترامپ به او به عنوان «فرماندار ایالت فرضی پنجاه و یکم آمریکا» رفته بود تا مانع از گسست رابطه دو سوی آتلانتیک گردد. البته این هم از آن طنزهای نظام بینالملل است؛ شاید هیچ کس در عالم فکر نمیکرد روزی برسد که روابط ایالات متحده با روسیه صمیمیتر از روابطش با کانادا شود.
به هر صورت، پیام مهمتر، عدم حضور هیچ یک از مقامات ایالات متحده در این مراسم بود تا فاصله میان اروپا و آمریکا در موقعیتی دیگر نمایان شود. جالب اینجا است که ایالات متحده نه تنها با اوکراین همراهی نکرد که حتی در چند روز گذشته، گرفتن معادن ۵۰۰ میلیارد دلاری اوکراین را به سرتیتر خبری خود تبدیل کرد. آمریکا صراحتا اعلام کرد که در ازای حمایت بیشتر از اوکراین، امتیاز دسترسی به مواد خام با ارزش اوکراین باید به ایالات متحده اعطا شود. زلنسکی هم که تا پیش از این در برابر این پیشنهاد استعماری آمریکا مخالفت کرده بود، با تغییر شرایط، لاجرم به این خواسته آمریکا تن داد. او روز جمعه گذشته مهمان کاخ سفید بود تا از دید بسیاری، بزرگترین تحقیر یک رئیسجمهور در دو سه دهه گذشته در کاخ سفید رقم بخورد.
وجه بعدی ماجرا اما خود را در جلسات و نشستهای سازمانهای بینالمللی نشان داد. ایالات متحده دوشنبه شب هفته پیش و در اتفاقی تاریخی، در کنار روسیه، کره شمالی، بلاروس و ۱۴ کشور دیگر، علیه قطعنامهای در مجمع عمومی سازمان ملل رای داد که حمله روسیه به اوکراین را محکوم کرده و خواستار بازگرداندن «اراضی اشغالی» اوکراین به این کشور شده است. این قطعنامه با رای اکثریت نمایندگان و البته با رای منفی آمریکا در مجمع عمومی به تصویب رسید. ایالات متحده همزمان اما خود قطعنامه پیشنهادی را در شورای امنیت مطرح و مصوب کرد که به نوعی روسیه را مقصر جنگ معرفی نکرده بود و در خیلی از مفاد با اهداف و خواستههای روسیه همخوانی داشت. جالبتر این بود که روسیه خود به این قطعنامه رای مثبت داده بود و آن را آغازی برای حل مساله بحران دانسته بود.
عجیبتر این که انگلیس و فرانسه که به طور سنتی در شورای امنیت با ایالات متحده در رایدهی همراهی میکردند، در اتفاقی نادر و شاید از این بعد متداولتر، رای ممتنع داده بودند.
اروپا پس از خروج از شوک ضربات ترامپ، به کدام سو میرود؟
در وجهی دیگر از مساله، ترامپ در جلسه هفته گذشته کابینه خود اعلام کرد که تعرفه ۲۵ درصدی بر واردات از اتحادیه اروپا وضع خواهد کرد. این اقدام که در ادامه سیاستهای اقتصادی تهاجمی دولت جدید ترامپ تعریف میشود، به ویژه بر واردات خودرو از اروپا تأثیر خواهد گذاشت. ترامپ در مصاحبه انتهای جلسه پا را فراتر گذاشت و در توجیه این تصمیم مدعی شد که شکلگیری اتحادیه اروپا برای ضربه زدن به آمریکا بوده است. ترامپ در بیانی که در نگاه رسانههای اروپایی به منزله اعلان جنگ نهایی تلقی شد، چشم در چشم دوربینها گفت: اتحادیه اروپا برای نارو زدن به ایالات متحده تشکیل شده! هدفش تنها همین است!
در آخرین پرده اما روز جمعه گذشته، ترامپ کاری با زلنسکی کرد که ممکن است یکی از ماندگارترین صحنههای دوره ریاست جمهوری او باشد. زلنسکی که ناچار از امضای قرارداد معادن با آمریکا شده بود، ناگزیر آمده بود تا این قرارداد -به معنای واقعی کلمه- استعماری را امضا کند تا شاید بتواند با واگذاری منابع و معادن کشورش، از حمایت مالی و تسلیحاتی ایالات متحده بهرهمند شود؛ هدفی که از دستیابی به آن هم ناکام ماند.
زلنسکی در ۴۵ دقیقه مدت جلسه، جز تحقیر و توهین از ترامپ و مشاورش چیزی عایدش نشد. ونس از او به جهت آنچه ناسپاس بودن میخواند، عصبی بود و ترامپ اصلا اجازه صحبت به او نداد و او را در حالتی که بیشتر شبیه عتاب یک پدر بر پسرش باشد، تحقیر میکرد. تنش به حدی افزایش یافت که جلسه مطبوعاتی و جلسه امضای قرارداد به کل لغو شد و به تعبیر خبرگزاریهای آمریکایی، «زلنسکی از کاخ سفید اخراج شد». ترامپ پس از این دیدار پرتنش، در جمع خبرنگاران زلنسکی را به دلیل «زیادهروی و دراز کردن پا از گلیم» لایق ملاقاتهای بعدی ندانست و او را تا زمانی که شروط آمریکا برای اتمام جنگ را بپذیرد طرد کرد؛ شروطی که احتمالا یکی از مفاد آن پذیرش واگذاری بخشهایی از اوکراین به روسیه است.
البته گویی اتحادیه اروپا که انگار کم کم باور کرده این کابوس، خواب و خیال نبوده و واقعی است، بالاخره گام اول جدی را برای مقابله با ایالات متحده برخواهد داشت. در آخرین اخبار، یکی از مقامهای عالیرتبه کمیسیون اروپا در مصاحبه با رویترز گفت که اتحادیه اروپا برای وضع تعرفههای گمرکی سنگین آمریکا، پاسخی قاطع خواهد داد. علاوه بر این رهبران اروپایی بعد از دیدار ترامپ و زلنسکی در صفحات مجازی از رئیسجمهور اوکراین حمایت کردهاند و ابراز کردهاند که او را تنها نخواهند گذاشت.
این تنشها و تغییرات ادراکی، تنها در میان حاکمیت دو سوی آتلانتیک نبوده و به بدنه مردمی هم رسیده است. بر اساس آخرین نظرسنجیهای یکی از موسسات مطرح حوزه اروپا که در ۱۰ کشور اروپایی انجام شده، مردم اروپا هم دیگر آمریکا را به عنوان متحد خود تلقی نمیکنند و در این نظرسنجی، اغلب شرکتکنندگان، آمریکا را تنها همکار ضروری خود تعریف کردهاند.
واقعیت غیرقابلانکار این است که جنگ اوکراین اکنون تحت تاثیر یکجانبهگرایی آمریکا به بحرانی عمیق برای اروپاییها تبدیل شده و آنها را در بهترین حالت به سمت استقلال امنیتی و اقتصادی از آمریکا سوق داده است. حال در روزهای پیشرو، دور دوم مذاکرات آمریکا و روسیه همزمان با حاشیههای سفرهای بینتیجه رهبران اروپایی به آمریکا، در استانبول برگزار خواهد شد. باید منتظر بود و دید که سرآخر سرنوشت این ائتلاف هشتاد و چند ساله فراآتلانتیکی چه خواهد شد.
نویسنده: محمدامین احمدی
منبع: ایرنا
نظر شما