آسیب سادهسازی مذاکره
این روزها موضوع مذاکره احتمالی ایران و امریکا سوژه ای برای ایجاد دو قطبی در میان موافقان و مخالفان آن شده است. البته که اولین بار نیست و چه بسا آخرین بار هم نباشد.
قاعدتا هم موافقان و هم مخالفان مذاکره در چارچوب های قانونی و عرفی حق نقد، اظهار نظر و ارائه تحلیل دارند و اساسا همین نقدها در نهایت می تواند پیوست کارشناسانه انجام یا عدم انجام گفت و گوهای دیپلماتیک شود چه در مورد آمریکا چه سایر کشورها.
با این حال به نظر می رسد موضوع مذاکره تهران- واشنگتن از سوی برخی موافقان و مخالفان به طرز محسوسی « ساده سازی» می شود. گویی هیچ پیشینه و تجربه تاریخی در این باب وجود ندارد، هیچ مانعی بر سر راه مذاکره نیست و هر دو طرف تا اراده کنند، از همین فردا، مذاکرات می تواند شروع شود و به نتیجه هم برسد.
در همین چارچوب مخالفان مذاکره به گونه ای موضع می گیرند و ورود به گفت و گو با آمریکا را به مثابه خیانتی آشکار در حق نظام و مردم می خوانند، که گویی طرف مقابل از همین حالا فرش قرمزی برای هیات مذاکره کننده ایران پهن کرده و تنها موضوع باقی مانده احتمالا ترکیب تیم مذاکره کننده ایران است! مضاف بر اینکه این دسته از کنش گران احتمالا تصور می کنند ورود به مرحله مذاکره هم به معنای رسیدن به توافق است و با ذهنیت منفی که نسبت به مورد برجام دارند، طرف تهران را از هم اکنون بازی گری از پیش بازنده ارزیابی می کنند. لذا بر اساس همین چارچوب تحلیلی هر گونه مذاکره با آمریکا را باطل می خوانند.
در سوی مقابل نیز برخی از طرفداران مذاکره با آمریکا تصور می کنند، دولت جدید آمریکا در هر شرایطی از گفت و گو با ایران استقبال می کند و تنها مولفه باقی مانده برای شروع گفت و گو ها و رسیدن به توافق، اراده دولت ایران است و در این چارچوب دولت هم فعال مایشاء و تصمیم گیر نهایی است. بخشی از این طیف هم احتمالا ورود به مذاکرات را به معنای امضای توافق ظرف چند روز یا چند هفته می دانند.
اراده طرفین به اتخاذ مسیر دیپلماسی برای مدیریت تنش ها و در صورت امکان حل و فصل اختلافات یا بخشی از آنها، اگر چه مولفه ای مهم و در حقیقت آغاز یک مسیر است، اما صرف اراده، به تنهایی کافی نیست. حتی برای شروع به مذاکرات هم وجود اراده ها شرط لازم است و نه کافی. چنانکه
مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری چندی پیش گفته بود:« ترامپ اول باید ثابت کند به حرفهایش عمل خواهد کرد. هروقت به عهد خود پایبند بود گفتوگو میکنیم.» یا سید عباس عراقچی،وزیر امور خارجه هم در گفت و گو با الجزیره، آزاد کردن منابع مالی بلوکه شده ایران توسط آمریکا را از جمله گام های آمریکا برای اعتماد سازی یاد کرد.
قاعدتا و بخصوص بر اساس تجربیات گذشته اراده کردن به گفت و گو چه در ایران و چه در آمریکا پیش زمینه هایی را می طلبد مضاف بر اینکه مخالفت ها و لابی گری هایی در هر دو طرف برای نرسیدن به چنین مرحله ای هم همواره وجود داشته است.
تا اینجای کار برخی قرائن و شواهد وجود دارد که قرار گرفتن دو طرف در مسیر دیپلماسی را تقویت می کند. از جمله اینکه دولت جدید در تهران مبنای سیاست خارجی خود را بر توازن بخشی و تعامل سازنده با جهان استوار کرده است. دولت جدید در امریکا هم تا کنون حداقل در مقام بیان و اعلام، سخن یا نشانه ای دال بر انتخاب مسیری بجز دیپلماسی نشان نداده است. مضاف بر اینکه تجربه دولت قبلی دونالد ترامپ و خروج یک طرفه از توافق برجام و اذعان بسیاری از مقامات و تحلیل گران آمریکایی مبنی بر بی ثمری سیاست فشار حداکثری علیه تهران، پیش روی مقامات جدید کاخ سفید است. برخی واقعیات حاکم بر منطقه و نظام بین الملل هم ایجاب می کند ایران و آمریکا در مسیر مدیریت و کاهش تنش ها گام بردارند و هر گونه دمیدن بر طبل تنش ها برای هر دو طرف و منافع یا ملاحظات آنها در منطقه مفید فایده نخواهد بود.
فارغ از این قبیل ساده سازی ها درباره مذاکره احتمالی میان ایران و آمریکا، اصول تعریف شده ای هم در عرف سیاست گذاری جمهوری اسلامی ایران وجود دارد که یادآوری آن به موافقان و مخالفان شاید در جلوگیری از تشدید دو قطبی موافق و مخالف مذاکره موثر باشد. از جمله اینکه تصمیم سازی درباره مسایل کلان حوزه سیاست خارجی مثل مذاکره با آمریکا، مسیر تعریف شده خاصی در نظام دارد. سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه هم بارها این مهم را یادآوری کرده است از جمله 25 دی ماه در گفت و گوی ویژه خبری گفت: « مراحل تصمیم گیری درباره موضوعات مهم کشوراز جمله مذاکرات برای رفع تحریم، مراحل تصمیم گیری کاملا شناخته شدهای دارد، همه حرفها شنیده می شود و نهایتاً تصمیم آنجایی که باید گرفته بشود، گرفته می شود و وزارت امور خارجه هم طبیعتاً به عنوان مجری آنچه که تصمیم نظام است را اجرایی میکند.»
آسیب عمده ساده سازی های صورت گرفته درباره گفت و گوی احتمالی ایران و آمریکا، از یک طرف تقویت روند انتظارات جامعه است در حالی که هنوز توافقی انجام نشده و از سویی دیگر دور کردن یا خارج کردن چارچوب دیپلماسی از مسیر و مختصات طبیعی و تعریف شده خود و هدایت و تقلیل آن به مباحث محفلی و خیابانی.
نویسنده: ابراهیم بهشتی
منبع: روزنامه ایران
نظر شما