شمارش معکوس تا پاسخ بزرگ: آیا استقلال پشیمان میشود؟
سیدحسین حسینی پس از سالها از استقلال رفت، آیا با رفتن او استقلال به ساحل موفقیت میرسد؟!

اتفاقی که لااقل در دو سه سال اخیر، طیفی از هواداران استقلال منتظرش بودند، سرانجام در تابستان ۱۴۰۴ رخ داد؛ جدایی سیدحسین حسینی کاپیتان از آبیها؛ کاپیتانی که دستکم در دو فصل اخیر، از نگاه گروهی از هواداران و برخی کارشناسان، ریشه مشکلات و ناکامیهای استقلال بود و باید میرفت تا این تیم دوباره طعم موفقیت را بچشد. حالا این اتفاق افتاده و سید راهی سپاهان شده است. اما دو پرسش مهم باقی مانده که گذر زمان به آنها پاسخ خواهد داد؛ نخست اینکه آیا استقلال با رفتن کاپیتانش تمام مشکلاتش را پشت سر میگذارد؟ و دوم اینکه آیا سید حسین در سال منتهی به جام جهانی، تصمیم درستی گرفت؟
خبر ورزشی نوشت : استقلال، تیمی بزرگ، باسابقه و همواره مدعی در فوتبال ایران است. سیدحسین نیز، به عنوان دروازهبانی ملیپوش و سرشناس، در این اتفاق نقشی محوری دارد. از هر زاویه که بنگریم، بررسی این جدایی ضروری است. همگان میدانند در فوتبال ایران، بستن بازوبند کاپیتانی در تیمی چون استقلال یا پرسپولیس، اعتباری اجتماعی و جایگاهی ویژه برای بازیکن به همراه دارد. دست کشیدن از این بازوبند، کار هر کسی نیست؛ بسیاری برای به دست آوردنش، حتی اصول اخلاقی را زیر پا گذاشتهاند و بعضی دیگر از پیشنهادهای مالی کلان صرفنظر کردهاند تا آن را حفظ کنند. بازوبند استقلال یا پرسپولیس بازیکن را تا پایان عمر از نظر اجتماعی و حتی مالی بیمه میکند. سید حسین این را خوب میدانست. سال گذشته، با وجود اینکه تا روزهای پایانی قراردادش تمدید نشد، منتظر استقلال ماند و به تیم دیگری نرفت. امسال نیز، تا آخرین لحظه و حتی تا اظهارات تاجرنیا در تلویزیون باشگاه، منتظر ماند که شاید فرصتی پیش آید؛ اما نشد.
در سالهای اخیر، یکی از چالشهای فوتبال ایران (حتی در تیم ملی)، افزایش سن بازیکنان در اسکواد تیمها بوده که بهتبع آن، رقم قراردادشان هم افزایش یافته است. جوانگرایی در فوتبال ما مفهومی کهنه و پرحاشیه است. ورود بازیکنان جوان دشوار شده و طبیعیست که با افزایش سن، کارایی بازیکنان کاهش یابد. مثلاً پرسپولیس این فصل تلاش کرد فقط یکی از بین عالیشاه و امیری را حفظ کند اما موفق نشد. حتی امیر قلعهنویی هم نتوانست به شعار جوانگراییاش در تیم ملی پایبند بماند؛ به بهانه نبود بازی دوستانه یا نداشتن جسارت اعتماد به جوانان. بنابراین کنار گذاشتن سید حسین با شعار جوانگرایی، کاملاً نادرست است؛ چرا که استقلال با چند بازیکن مسن دیگر همکاری را ادامه داده و از سوی دیگر، دروازهبانها معمولاً تا ۴۰ سالگی هم میتوانند در سطح بالا بازی کنند. سید حسین تنها ۳۳ سال داشت و در اوج پختگی و تجربه بود.
در بازی «مافیا» که این سالها حسابی مد شده و اتفاقاً بین فوتبالیستها هم پلیرهای بسیار قدرتمند و طرفدارانی سرسخت دارد، یکی از مشهورترین فکتهای سفید بودن فرد آن است که از طرف همه «تارگت» بخورد! در این حالت همه میفهمند که او سفید است و تنها بهانهای برای آنکه سیاهها خود را پشت سرش مخفی کنند. در فوتبال همه میدانند که یک تیم -تازه آن هم نه فقط درون زمین- باید همه با هم هماهنگ باشند و کار خود را به خوبی انجام دهند تا نتیجه بگیرند. اینکه فقط یک بازیکن را مقصر شکست یا ناکامی یک تیم در یک فصل یا تورنمنت خطاب کنیم، در واقع آدرس غلط دادن به هوادار است. پاک کردن صورت مسئله و مخفی شدن پشت کمبودها و مشکلات مدیریتی و فنی مربی و بازیکن و کمبود امکانات و خلاصه هر چیز دیگر که در نتیجه موثر است. پس اینکه فکر کنیم با رفتن یک بازیکن که اتفاقاً کاپیتان و بزرگتر تیم هم بوده، مشکلات استقلال تمام شده است تنها خودمان را گول زدهایم. کسانی که بر این طبل میکوبند، فقط میخواهند کمبودها و ایرادات و تقصیر خود را گردن یک بازیکن بیندازند و به هوادار بگویند او را بیرون کردیم!
تقریباً همه اهالی فوتبال میدانند رقم قرارداد سید حسین در سالهای اخیر به مراتب کمتر از بسیاری از بازیکنان تیم بوده است. در حالیکه برخی تا ۴ برابر بیشتر از او دریافت کردند، شأن و جایگاه کاپیتان ایجاب میکرد باشگاه احترام او را با قرارداد مناسب حفظ کند. سید حسین بارها برای اصلاح قراردادش مراجعه کرد. باشگاهها اغلب قرارداد بازیکن را پیش از پایان مدت، با افزایش رقم تمدید میکنند اما چنین کاری برای حسینی انجام نشد. او بارها ادعای درخواست ۱۴۰ میلیارد برای دو سال را رد کرده است. در حالیکه سایر دروازهبانها، دستمزدهای بیشتری دریافت میکنند، سید، رکورددار کلینشیت تاریخ لیگ و یکی از بهترینها در آسیا بوده است. در بدترین فصل استقلال، او ستاره تیم بود و حتی در تیم منتخب AFC قرار گرفت، اما کنار گذاشته شد!
تمام کسانی که از نزدیک با استقلال آشنا هستند میدانند که کاپیتان واقعی تیم روزبه چشمی بود. سید فقط بهواسطه سابقه بیشتر، بازوبند را میبست. او از سال ۹۱ (به جز دوران خدمت سربازی در ملوان) همیشه در استقلال بود. هیچگاه پشت سر دروازهبان دیگری علیه تیم رفتار نکرد و همیشه در سکوت و وفاداری به جایگاه رسید. هرگز حاشیهسازی نکرد، حتی وقتی برای تمدید قرارداد به بنبست رسید. با اینحال، هم مدیران و هم هواداران از او انتظار داشتند تیم را جمع کند، بدون اینکه اختیار و قدرتی واقعی به او بدهند.
بزرگترین دلیلی که برای کنار گذاشتن حسینی عنوان شد، «بازنده بودن» او بود. به کارنامه دربیهای او استناد کردند؛ اینکه در هیچکدام از دربیها پیروز نشده است. اما جالب اینکه، در همان دو دربی جام حذفی که استقلال در ضربات پنالتی پیروز شد (با درخشش او)، هواداران آن را برد حساب میکنند، اما حسینی را بازنده مینامند! این دوگانگی نشان میدهد کنار گذاشتن حسینی بیشتر حاصل بهانهها بود، نه واقعیتها.
حسینی در ۱۴ دربی برای استقلال به میدان رفت؛ ۸ مساوی و ۶ باخت، ۱۶ گل خورده و ۲ کارت زرد. او ۹ بار با بازوبند کاپیتانی وارد زمین شد. در مقابل، امید عالیشاه ۱۷ دربی بازی کرده، با ۶ برد، ۱۱ مساوی، ۳ گل زده، ۳ کارت زرد و ۱ کارت قرمز. در ۷ دربی، این دو بهعنوان کاپیتان رودرروی یکدیگر قرار گرفتند؛ ۳ برد برای پرسپولیس و ۴ مساوی. اما همانطور که نمیتوان بردهای پرسپولیس را صرفاً به نام عالیشاه نوشت، نمیتوان تمام باختهای استقلال را هم به پای حسینی گذاشت.
سؤال مهم اینجاست؛ از این جدایی چه کسی بیشتر ضرر کرد؟ استقلال که کاپیتانی وفادار را از دست داد و هنوز دروازهبان قطعی ندارد؟ یا حسینی که به تیمی رفت با توقع بالا و رقیبی ملیپوش به نام محمدرضا اخباری؟ سید برای حضور در تیم ملی باید ابتدا در سپاهان فیکس شود. اخباری نیز کاپیتان تراکتور بوده و مدعی حضور در تیم ملی است. حالا هر دو باید نظر محرم نویدکیا را جلب کنند.
شاید اگر اخباری میدانست حسینی به سپاهان میآید، تصمیم دیگری میگرفت. اما حسینی زمانی به سپاهان پیوست که میدانست اخباری آنجاست. بازیکنی که «بازنده ذاتی» نامیده میشود، چنین ریسکی نمیکند! او میتوانست به تیمی دیگر برود، پول بیشتر بگیرد و جایگاه تضمینشدهتری داشته باشد. مثلاً گلگهر که بیشتر استقلالی است تا سپاهان.
لیگ برتر از اواخر مرداد آغاز میشود و خیلی زود پاسخها روشن خواهد شد. اگر استقلال موفق نشود، باید پاسخگوی کنار گذاشتن کاپیتانش باشد. اگر سید حسین در سپاهان درخشش نداشته باشد، باید به مشاوران و خانوادهاش پاسخ دهد که چرا چنین تصمیمی گرفت. بازیکنی که به تیمهای مدعی عادت دارد، گزینههای زیادی نداشت. نه پرسپولیس، نه تراکتور؛ فقط سپاهان یا شاید فولاد. با شروع فصل، مشخص میشود آیا تصمیم مدیران استقلال درست بوده یا نه. دیگر نمیتوان همه تقصیرها را گردن یک نفر انداخت. سید، دیگر در تیم نیست تا اشتباهات دیگران هم به نام او تمام شود. اکنون بازیکنی باید بازوبند ببندد که شاید هنوز به پنج فصل حضور در استقلال نرسیده. این تصمیمهاست که یک تیم بزرگ را به تیمی متوسط و بیادعا تبدیل میکند. و این تصمیم، انتخاب مدیران استقلال بود. باید پاسخگو باشند. فقط کافیست فصل آغاز شود...
نظر شما